عبی

لغت نامه دهخدا

عبی. [ ع َ بی ی ] ( ع اِ ) نصیب. ( اقرب الموارد ). بخش و بهره. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). یقال عبیک من الجزور؛ ای نصیبک. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ).
عبی. [ ع ُب ْ با ] ( ع ص ) زنی که فرزندش نمیرد. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ).

فرهنگ فارسی

زنی که فرزندش نمیرد
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال زندگی فال زندگی فال عشقی فال عشقی فال میلادی فال میلادی فال تاروت فال تاروت