طلبان

لغت نامه دهخدا

طلبان. [ طَ ل َ ] ( نف ، ق ) در حال طلبیدن.
- طلبان کردن ؛ به صورت آئینی کسی را نزد خود خواستن. به مزاح گویند: بار اولی است که او مرا طلبان کرده است ؛ یعنی واخوانده است.
طلبان. [ طَ ل َ ] ( اِخ ) شهری است. ( معجم البلدان ).

فرهنگ فارسی

در حال طلبیدن یا طلبان کردن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال فنجان فال فنجان فال چوب فال چوب فال قهوه فال قهوه فال تاروت فال تاروت