صید شدن

لغت نامه دهخدا

صید شدن. [ ص َ / ص ِ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) شکار شدن. شکار گشتن. به دام افتادن :
صید زمانه شدی و دام توست
مرکب رهوار به سیمین رکاب.ناصرخسرو.گمان بردم که دلش در قید من آمد و صید من شد. ( گلستان ).
المنةﷲ که دلم صید غمی شد
وز خوردن غمهای پراکنده بِرَستم.سعدی.رجوع به صید شود.

فرهنگ فارسی

شکارشدن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم