شگل

لغت نامه دهخدا

شگل. [ ش َ گ َ / ش َ گ ُ ] ( اِ ) طابع. مهر خرمن از ماده سیگلیوم . ( یادداشت مؤلف ). دَج. رجوع به دج شود.
شگل. [ ش ِ گ ِ ] ( اِ ) چداری کوچک که دو دست اسب و استر را بدان محکم بندند. ( برهان ). بخو. شکال. رجوع به شکال شود. || ریسمانی که بر پای گنجشگ بندند. ( ناظم الاطباء ) ( برهان ).

فرهنگ فارسی

بخو شکال یا ریسمانی که بر پای گنجشگ بندند .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم