شکن شکن

لغت نامه دهخدا

شکن شکن. [ ش ِ ک َ ش ِ ک َ ] ( ص مرکب ) مجعد. پیچ پیچ. چین چین. ( یادداشت مؤلف ) :
ای زلف پرخمت همه چین چین شکن شکن.؟

فرهنگ فارسی

مجعد پیچ در پیچ چین چین
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تاروت فال تاروت فال شمع فال شمع فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال مکعب فال مکعب