شمشیر جوی

لغت نامه دهخدا

شمشیرجوی. [ ش ِ / ش َ ] ( نف مرکب ) جوینده شمشیر. کنایه از جنگجو و رزم آور :
بر و بازوی شیر و خورشیدروی
دل پهلوان دست شمشیرجوی.فردوسی.

فرهنگ فارسی

جوینده شمشیر کنایه از جنگجو رزم آور
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال عشق فال عشق فال درخت فال درخت فال عشقی فال عشقی فال ماهجونگ فال ماهجونگ