شمراخ

لغت نامه دهخدا

شمراخ. [ ش ِ ] ( ع اِ ) سرشاخه خرمابن که بر آن غوره باشد. || خوشه انگور. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). شاخ انگور.( دهار ). || سرکوه. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( مهذب الاسماء ) ( از اقرب الموارد ). || سر ابر و اعلای آن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). || سپیدی پیشانی اسب که تا بتفوز نرسد. ج ، شَماریخ. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). آن سفیدی که بر روی اسب بود اما به لب نرسیده. ( مهذب الاسماء ). || فرس ذوشمراخ ؛ اسبی که بر پیشانی او شمراخ باشد. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ).

فرهنگ فارسی

خوشه انگور یا سر کوه شاخ انگور
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال لنورماند فال لنورماند فال تاروت فال تاروت فال اعداد فال اعداد فال نوستراداموس فال نوستراداموس