شرکت جستن

لغت نامه دهخدا

شرکت جستن. [ ش ِ ک َ ج ُ ت َ ] ( مص مرکب ) درآمدن به انجمن. به مجمع پیوستن.در حلقه ٔ... درآمدن. شرکت کردن. دخالت کردن. وارد شدن : نمایندگان در جلسه دیروز مجلس شرکت جستند. دیپلمه ها در کنکور شرکت جستند. رجوع به شرکت کردن شود.

فرهنگ فارسی

در آمدن به انجمن به مجمع پیوستن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال احساس فال احساس فال لنورماند فال لنورماند فال تاروت فال تاروت فال تک نیت فال تک نیت