لغت نامه دهخدا
شباة. [ ش َ ] ( ع اِ ) عقرب تازه متولدشده یا عقربی است زرد. ( اقرب الموارد ). کژدم زردرنگ. ( منتهی الارب ). || نیش کژدم. ( منتهی الارب ) ( از ذیل اقرب الموارد ). || تیزی هر چیزی. ( آنندراج ) ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ): شباةالرمح ؛ سرنیزه. ( دهار ). || هر دو جانب سر کفش. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). ج ، شَبا و شَبَوات. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || ( ص ) مرد سفیه و احمق. ( از اقرب الموارد ). || اسب نرم عنان. ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). || اسب که بر پای ایستد. ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ).