شاگرد پیشه

لغت نامه دهخدا

شاگردپیشه. [ گ ِ ش َ / ش ِ ] ( ص مرکب ، اِ مرکب ) که شاگردی پیشه دارد. کارمند دون پایه. وردست : ما چون از اصفهان روی بدین دیار آوردیم و هنوز استقامتی و انتظام احوالی و اعتمادی ممالک را پیدا نیامده بود از شاگردپیشگان و خدمتکاران هر جنسی از مردم پیش ما می رسیدند و کاری چنانکه مقتضی وقت بود میگزاردند. ( از مواضعه احمدبن حسن میمندی نقل از مجمل فصیحی خوافی ).
شاگردپیشگان و خریطه کشان وی
استاد کار تیر سپهرند بر زمین.سوزنی.|| مؤلف فرهنگ نظام گوید: از این کلمه در عصر تیموری هندوستان در زبان مسلمانان هند که فارسی زبان بوده اند مراد نوکرهای خصوصی اطراف شاه بوده و تاکنون در سلطنت دکن آنها را نیز بدین کلمه خوانند. || لفظی است مستعمل دفاتر و دربار سلاطین هندوستان. در ایران عمله بجای آن گویند. ( بهار عجم ) ( آنندراج ).

فرهنگ فارسی

که شاگردی پیشه دارد کارمند دون پایه
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تاروت فال تاروت فال عشقی فال عشقی فال کارت فال کارت فال تک نیت فال تک نیت