سیلی خوردن. [ خوَرْ / خُرْ دَ ] ( مص مرکب ) وارد آمدن پشت گردن بر کسی. ( از ناظم الاطباء ). وارد آمدن سیلی بر صورت شخص. لطمه خوردن. ( فرهنگ فارسی معین ) : زاهد که کند سلاح پوشی سیلی خورد اززیاده کوشی.نظامی.کسی کو درآید بدرگاه تو خورد سیلی ار گم کند راه تو.نظامی.بسفر گرچه آب و دانه خوری بی ادب سیلی زمانه خوری.اوحدی.- امثال : هنوز سیلی روزگار نخورده است ، نظیر: گاوش هنوز نلیسیده.
فرهنگ فارسی
( مصدر ) وارد آمدن سیلی بر صورت شخص لطمه خوردن . وارد آمدن پشت گردن بر کسی