سمال

لغت نامه دهخدا

سمال. [ س َ ] ( ع اِ ) کرمک آب. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).
سمال. [ س َم ْ ما ] ( ع اِ ) یک نوع درختی است. ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ). || ( ص ) آنکه چشم کسی را کور کند. ( ناظم الاطباء ).
سمال. [ س ِ ] ( ع اِ ) ج ِ سُملَه و سَملَه. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

جمع سمله
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال درخت فال درخت فال قهوه فال قهوه فال آرزو فال آرزو فال ماهجونگ فال ماهجونگ