سست کوش

لغت نامه دهخدا

سست کوش. [ س ُ ] ( نف مرکب ) کاهل :
نبودیم از این پیشتر سست کوش
کنون گرمتر زآن برآریم جوش.نظامی ( شرفنامه ص 435 ).کشش جستن از مردم سست کوش
جواهرخری باشد از جوفروش.نظامی.

فرهنگ فارسی

کاهل
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم