سست عهد

لغت نامه دهخدا

سست عهد. [ س ُ ع َ] ( ص مرکب ) بی وفا. که زود پیمان بگسلد :
سعدیا عاشق صادق ز بلا نگریزد
سست عهدان ارادت بملامت برمند.سعدی.قیمت عشق نداند قدم صدق ندارد
سست عهدی که تحمل نکند بار جفا را.سعدی.

فرهنگ فارسی

بی وفا . که زود پیمان بگسلد
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم