سرشکستگی. [ س َ ش ِ ک َ ت َ / ت ِ ] ( حامص مرکب ) خجل از فعلی یا پیش آمدی قبیح. شرم در عقب عملی بد یا پیش آمدی بد. خجل ازامری که کسان شخص مرتکب شده اند. ( یادداشت مؤلف ).
فرهنگ عمید
شرمساری، سرافکندگی، خفت وخواری.
فرهنگ فارسی
حالت سر شکسته . خجل از فعلی یا پیش آمدی قبیح . شرم در عقب عملی بد یا پیش آمدی بد .