سر کوفتن

لغت نامه دهخدا

سر کوفتن.[ س َ ت َ ] ( مص مرکب ) خرد کردن. له کردن : مار که آزرده شد سر کوفتن واجب آید. ( مرزبان نامه ).
بروی خاک می غلتید بسیار
وز آن سر کوفتن پیچید چون مار.نظامی.مار را چون دم گسستی سر بباید کوفتن
کار مار دم گسسته نیست کاری سرسری.سلمان ساوجی.

فرهنگ فارسی

خرد کردن . له کردن .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال شیخ بهایی فال شیخ بهایی فال تاروت فال تاروت فال انبیا فال انبیا فال ماهجونگ فال ماهجونگ