سد کردن

لغت نامه دهخدا

سد کردن. [ س َک َ دَ ] ( مص مرکب ) بستن و استوار کردن :
از چه کنی سد در داد و ستد
فایده در داد و ستد میرسد.ایرج میرزا.رجوع به سد شود.

فرهنگ فارسی

بستن و استوار کردن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم