سحم

لغت نامه دهخدا

سحم. [ س َ ح َ ] ( ع مص ) سیاه گردیدن. ( اقرب الموارد ).
سحم. [ س ِ ح َ ] ( ع اِ ) درخت است. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) ( مهذب الاسماء ). || آهن. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || سیاهی. ( منتهی الارب ).
سحم. [ س ُ ح ُ ] ( ع اِ ) پتکهای آهنگران. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ).

فرهنگ فارسی

نام اسب نعمان بن منذر
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال آرزو فال آرزو فال نخود فال نخود فال قهوه فال قهوه فال تخمین زمان فال تخمین زمان