سحر سخن

لغت نامه دهخدا

سحرسخن. [ س ِ س ُ خ َ ] ( ص مرکب ) آنکه سخن سحرآمیز دارد. آنکه سخن او چون سحر بود :
مشتری سحرسخن خوانمش
زهره هاروت شکن دانمش.نظامی.

فرهنگ فارسی

آنکه سخن سحر آمیز دارد آنکه سخن و چون سحر بود .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم