سحر ساز

لغت نامه دهخدا

سحرساز. [ س ِ ] ( نف مرکب ) جادوگر. فسون ساز. ( آنندراج ). ساحر. جادوگر. ( ناظم الاطباء ) :
برون آمد ز پرده سحرسازی
شش اندازی بجای شیشه بازی.نظامی.

فرهنگ فارسی

جادوگری فسون سازی
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال احساس فال احساس فال تماس فال تماس فال آرزو فال آرزو استخاره کن استخاره کن