لغت نامه دهخدا
هنرشان همین است کاندر کمر
بگاه زیه مردم آرند بر.اسدی ( یادداشت ایضاً ).رجوع به «زه » و «زی » شود.
زیه. [ ی َ / ی ِ / زی ی َ / ی ِ ] ( اِ ) لثه. برآمدگی غضروفین که دندانها در آن جای دارد: گوشت زیه های من رفته است . ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ).