زیست کردن

لغت نامه دهخدا

زیست کردن. [ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) زنده بودن. زیستن. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ). رجوع به زیستن شود.

فرهنگ فارسی

زنده بودن زیستن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال نخود فال نخود فال چای فال چای فال پی ام سی فال پی ام سی فال شیخ بهایی فال شیخ بهایی