زیزم

لغت نامه دهخدا

زیزم. [ زی زَ / زَ زَ ] ( ع اِ )( از «زی م » ) حکایت آواز پریان. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). رجوع به ماده بعد شود.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال لنورماند فال لنورماند فال نوستراداموس فال نوستراداموس فال قهوه فال قهوه فال سنجش فال سنجش