زمور

لغت نامه دهخدا

زمور. [ زَ ] ( ع ص ، اِ ) کودک نیکوروی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).
زمور. [ زُ ] ( اِ ) اسم فارسی زفت یابس است. ( تحفه حکیم مؤمن ). در مخزن گفته اسم پارسی زفت یابس است و دردلک مغسول را زمورلاک نامند و مستعمل زرگران است. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ).

فرهنگ فارسی

اسم فارسی زفت یا بس است
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال نخود فال نخود فال احساس فال احساس فال فرشتگان فال فرشتگان فال انگلیسی فال انگلیسی