زز

لغت نامه دهخدا

زز. [ زَزز ] ( ع مص ) سیلی زدن. ( منتهی الارب ): ززه ززا از باب نصر؛ سیلی زد او را و بر پشت گردن وی زد. ( ناظم الاطباء ). رجوع به دزی ج 1 ص 590 و 591 شود.

فرهنگ فارسی

سیل زدن سیل زد او را او بر پشت گردن وی زد
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال میلادی فال میلادی استخاره کن استخاره کن فال فنجان فال فنجان