زربافته

لغت نامه دهخدا

زربافته. [ زَ ت َ / ت ِ ] ( ن مف مرکب ، اِ مرکب ) زربفت.( فرهنگ فارسی معین ). قسمی پارچه که در تار یا پود آن از الیاف زر بکار برده باشند. به زر بافته : و جامه های دیباج زر بافته در او پوشانیدند. ( تاریخ قم ص 302 ). رجوع به زرباف ، زربافت و زربفت شود.

فرهنگ فارسی

( صفت اسم ) پارچه ای که در آن رشته های طلا بکار برده باشند زرتار زردوزی .
زر بفت قسمی پارچه که در تار یا پود آن از الیاف زر بکار برده باشند
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال سنجش فال سنجش فال انگلیسی فال انگلیسی فال رابطه فال رابطه فال اوراکل فال اوراکل