زر کردن. [ زَ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) زر ساختن. طلاکاری کردن. به مجاز، زرگون ساختن : زرگر رخسار من شد عشق یار سیمبر این چنین زر کردن آری از چنان زر گر سزد.سوزنی. || به مجاز، مس یا فلزی کم بها را به طلا تبدیل کردن : چه زرها به خاک سیه درکنند که باشد که روزی مسی زر کنند.سعدی.