رکی

لغت نامه دهخدا

رکی.[ رَ کی ی ] ( ع ص ) ضعیف و سست. گویند: هذا الامر ارکی من ذاک ؛ یعنی سست و ضعیف تر است از آن. ( منتهی الارب ). ضعیف و سست. ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). ضعیف. ( اقرب الموارد ). || ( اِ ) ج ِ رَکیَّة. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). ج ِ رکیة به معنی چاهها. ( آنندراج ) ( غیاث اللغات ). رجوع به رکیة شود.
رکی. [ رُک ْ کا ] ( ع اِ ) پیه زودگداز و از آن است مثل : شحمة الرکی ؛ یضرب لمن لایعینک فی الحاجات. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

پیه زود گداز و از آنست مثل : شحمه الرکی یضرب لمن لا یعینک فی الحاجات
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ابجد فال ابجد فال تک نیت فال تک نیت فال انبیا فال انبیا فال زندگی فال زندگی