لغت نامه دهخدا
این سگ صفتان کنند ای آهوچشم
ناگاه ترا صید ز روبه بازی.سرخسی.شیر فلک را برد به روبه بازی
آنکه توباشی ورا مربی و حامی.سوزنی.چو روباهان و خرگوشان منه گوش
به روبه بازی این خواب خرگوش.نظامی.رو تو روبه بازی خرگوش بین
مکر و شیراندازی خرگوش بین.مولوی.