رشوه دادن

لغت نامه دهخدا

رشوه دادن. [ رِش ْ / رُش ْ وَ / وِ دَ ] ( مص مرکب ) رشوت دادن. پاره دادن. ( یادداشت مؤلف ) :
هرچه اندوختم این طایفه را رشوه دهم
بوکه در راه گروگان شدنم نگذارند.خاقانی.کعبه مرا رشوه داد شقه سبزش
تاننهم مکه را ورای صفاهان.خاقانی.خاقانی اگر رشوه دهد خال لبش را
ملک دو جهان خواهد و کمتر نپذیرد.خاقانی.گرگ چون رشوه داده بود ز پیش
جست حق القدوم خدمت خویش.نظامی.و رجوع به رشوت دادن و رشوت و رشوه شود.

فرهنگ فارسی

رشوت دادن . پاره دادن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم