لغت نامه دهخدا
ربعة. [ رَ ع َ ] ( ع اِ ) مرد میانه و زن میانه. ( آنندراج ). مرد یا زن میانه قامت. ( منتهی الارب ). ج ،رَبَعات. ( از اقرب الموارد ). مرد یا زن میانه قد و چهارشانه. ( ناظم الاطباء ). مرد نه دراز و نه کوتاه ، ای دوبهر، و کذلک امراءة. ( مهذب الاسماء ). میانه بالا. ( دهار ). || طبله عطار. ( اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). بوی دان. ( مهذب الاسماء ) ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ). || صندوق جزوه های مصحف ، و به این معنی آخر مولد است. جزوه کش. جزوه دان. ( یادداشت مرحوم دهخدا ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ).
ربعة. [ رَ ب َ ع َ ] ( ع اِ ) آنچه به تندی جریان یابد. || مسافتی که در آن جماعت گرد آید. ( از اقرب الموارد ). || طبله ٔعطار. ( ناظم الاطباء ). || صندوق جزوه های مصحف ، و به این معنی آخر مولد است. ( منتهی الارب ). || مسافت مابین پایه های دیگ پایه که در آن خدرک آتش فراهم شود. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). گشادگی که میان دیگ پایه بود. ( مهذب الاسماء ).
ربعة. [ رِ ب َ ع َ ] ( ع اِ ) شأن و حالت خوشی که در شخص باشد. || وضع و طریقه : هم علی ربعتهم ؛ ایشان بر امری هستند که بودند. ( ناظم الاطباء ).
ربعة. [ رَ ب َ ع َ ] ( ع مص ) سخت رفتن و سخت دویدن شتر. ( ناظم الاطباء ) ( از آنندراج ) ( منتهی الارب ).
ربعة. [ رَ ب َ ع َ ] ( ع اِ ) نوعی از دویدن شتر که سخت نباشد. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ). || ( اِخ ) قبیله ای از اَزْد. ( آنندراج ) ( منتهی الارب ).
ربعة. [ رُ ع َ ] ( ع اِ ) باران شدید و پی درپی و انبوه.( از لغت محلی شوشتر، نسخه خطی کتابخانه مؤلف ).
ربعة. [ رُ ع َ ] ( ع مص )خراب شدن و افتادن سقف و دیوار جدید و هرچه تازه برروی هم انبار کرده باشند ناگاه. ( لغت محلی شوشتر ).
ربعة. [ رَ ع َ ] ( اِخ ) حیی است از اسد، و از آن حی است اوس بن عبداﷲ ربعی تابعی. ( آنندراج ) ( منتهی الارب ).