راه بردار

لغت نامه دهخدا

راه بردار. [ ب ُ ] ( نف مرکب ) رشید. ( یادداشت مؤلف ). راهنما. هادی.
- راهبردار بجایی بودن ؛ وسیله و اسباب برای وصول بمقصد داشتن.
- راهبردار بودن ؛ سراغ داشتن : پول یا مالی را بخود راهبردار نبودن ؛ پولی در خود سراغ نداشتن : یکشاهی بخودم راهبردار نیستم.( تداول عامه )؛ یعنی درخود سراغ ندارم. ( یادداشت مؤلف ).

فرهنگ فارسی

رشید .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم