ذبذبه

لغت نامه دهخدا

( ذبذبة ) ذبذبة. [ ذَ ذَ ب َ] ( ع مص ) تَرَدّد. دودلی. دودلی کردن. تذَبذُب. || دودل کردن کسی را در کاری. || جنبیدن چیزی که آویخته باشد در هوا. ناویدن چیزی درواو آونگان یعنی جنبیدن آن. || جنبش. تحرک. || حمایت همسایه و اهل. || رنجانیدن کسان را. || جنبانیدن. حرکت دادن.
ذبذبة. [ذَ ذَ ب َ ] ( ع اِ ) نرّه. شرم مرد. ذبذَب. || زبان. || خانه. || چیزی که به هودج آویزند زینت را. منگوله هودج. ج ، ذباذِب.

فرهنگ معین

( ~. ) [ ع . ذبذبة ] ۱ - (مص ل . ) جنبیدن چیزی که در هوا آویخته باشد. ۲ - (مص م . ) جنبانیدن ، حرکت دادن . ۳ - (اِمص . ) جنبش .
(ذَ ذَ بَ یا بِ ) [ ع . ذبذبة ] ۱ - (مص ل . ) دو دلی کردن ، تردد داشتن . ۲ - (مص م . ) دو دل کردن کسی را در کاری . ۳ - (اِمص . ) دودلی ، تردد.

فرهنگ فارسی

۱ - ( مصدر ) دودلی تردد داشتن . ۲ - ( مصدر ) دو دل کردن کسی را در کاری ۳ - ( مصدر ) جنبیدن چیزی که در هوا آویخته باشد . ۴ - ( مصدر ) جنبانیدن حرکت دادن . ۵ - ( اسم ) دودلی تردد . ۶ - جنبش .
نره . شرم مرد .

ویکی واژه

(اِم
ذبذبة
دو دلی کردن، تردد داشتن.
دو دل کردن کسی را در کا
دودلی، تردد.
ذبذبة
جنبیدن چیزی که در هوا آویخته باشد.
جنبانیدن، حرکت دادن.
جنبش.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم