دوشنده

لغت نامه دهخدا

دوشنده.[ ش َ دَ / دِ ] ( نف ) کسی که می دوشد. ( ناظم الاطباء ).کسی که شیر بدوشد. ( آنندراج ): هاشم ؛ دوشنده شیر. استهذاف ؛ کمی کردن دوشنده. ( منتهی الارب ) :
بز و اشتر و میش را این چنین
به دوشندگان داده بد پاکدین.فردوسی.رجوع به دوشیدن شود. || چوپان و گله بان. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ عمید

کسی که شیر می دوشد.

فرهنگ فارسی

کسی که می دوشد .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم