دو بادام

لغت نامه دهخدا

دو بادام. [ دُ ] ( اِ مرکب ) کنایه است از دو چشم. ( از انجمن آرا ) ( آنندراج ) :
چو بگشاید نگار من دو بادام و دو مرجان را
بدین نالان کند دل را بدان رنجان کند جان را
من از مژگان بیارایم به مروارید مرجان رخ
چو از سی و سه مروارید بردارد دو مرجان را.قطران تبریزی ( از انجمن آرا ).

فرهنگ فارسی

کنایه است از دو چشم .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم