دم بند

لغت نامه دهخدا

دم بند. [دَ ب َ ] ( اِ مرکب ) انبیق. ( ناظم الاطباء ). آلتی که در تقطیر مایعات بکار رود. || ( نف مرکب ) که دم بندد. که راه نفس گیرد. که از دم زدن بازدارد.

فرهنگ فارسی

آلتی که در نقطیر مایعات بکار رود .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم