دست نشین

لغت نامه دهخدا

دست نشین. [ دَ ن ِ ] ( نف مرکب ) نشیننده بر دست یعنی مسند. مسندنشین. صدرنشین :
دست نشان هست ترا چند کس
دست نشین تو فرشته است و بس.نظامی ( هفت پیکر ص 33 ).

فرهنگ فارسی

نشیننده بر دست یعنی مسند
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال درخت فال درخت فال آرزو فال آرزو فال شمع فال شمع استخاره کن استخاره کن