دخیل شدن

لغت نامه دهخدا

دخیل شدن. [ دَ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) دخیل کسی شدن ؛ به او ملتجی شدن. پناه بردن : اگر چه در میان افغان چادر بر سر کسی انداختن علامت دخیل شدن است... فائده ای از این گفتگوی ودخیل شدن مترتب نگردید. ( مجمل التواریخ گلستانه ).

فرهنگ فارسی

پناه بردن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال مکعب فال مکعب فال فرشتگان فال فرشتگان فال تاروت فال تاروت فال قهوه فال قهوه