دخر

لغت نامه دهخدا

دخر. [ دُ ] ( ع مص ) خرد گردیدن. || خوار و ذلیل شدن. ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

خرد گردیدن

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] تکرار در قرآن: ۴(بار)
ذلّت. خواری. داخر:خوار و ذلیل آنانکه از عبادت من استکبار و خودداری می‏کنند. حتماً به خواری وارد جهنّم می‏شوند از صدر آیه روشن می‏شود که مراد از عبادت در آیه، دعا و تضرّع به درگاه خداست. صدر آیه چنین است «وَ قالَ رَبُّکُمُ ادْعُونی اَسْتَجِبْ لَکُم اِنَّ الَّذینَ...». در نهج البلاغه خطبه 63 آمده «وَلکِنْ خَلائِقُ مَرْبُوبُونَ وَ عِبادٌ داخِرُونَ». ناگفته نماند: این کلمه با خضوع و فرمانبری نیز می‏سازد مثل مراد از داخرون در آیه همان خضوع و فرمانبری است که سایه‏ها از دستور خداوند پیروی کرده و نقل مکان می‏کنند داخرون فقط چهار بار در قرآن آمده است.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال درخت فال درخت فال میلادی فال میلادی فال انگلیسی فال انگلیسی فال نوستراداموس فال نوستراداموس