خیره نگر

لغت نامه دهخدا

خیره نگر. [ رَ / رِ ن ِ گ َ ] ( نف مرکب ) بدنگر. دقیق نگر. نظرزن. ( یادداشت مؤلف ) :
گر باخبرستی ز پی روی تو هر شب
غیرت بر می بر فلک خیره نگربر.سنائی.گفتا چو منی را چه دهی دیده خیره
نفرین بچنین طیره گر خیره نگربر.سوزنی.

فرهنگ فارسی

بد نگر دقیق نگر
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم