خون گیر

لغت نامه دهخدا

خونگیر. ( نف مرکب ) خون گیرنده. حجام. فصاد. رگ زن.آنکه از بدن دیگران خون می گیرد. ( یادداشت مؤلف ).

فرهنگ عمید

حجّام، رگ زن.

فرهنگ فارسی

( صفت ) رگزن فصاد حجام .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم