خوش گداز

لغت نامه دهخدا

خوش گداز. [ خوَش ْ / خُش ْ گ ُ ] ( نف مرکب )آنکه به سهولت گدازد. ( یادداشت مؤلف ) :
در دست فراق زرگر تو
چون نقره خوش گداز گشتم.سیدحسن غزنوی.

فرهنگ فارسی

آنکه بسهولت گدازد
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تک نیت فال تک نیت فال چای فال چای فال مکعب فال مکعب فال احساس فال احساس