خوش محضر

لغت نامه دهخدا

خوش محضر. [ خوَش ْ / خُش ْ م َ ض َ ] ( ص مرکب ) خوش مجلس. آنکه حضورش ملال آور نیست. خوش نشست و برخاست. مقابل بدمحضر. || خوب ظاهر. مقابل خوش مخبر.

فرهنگ فارسی

خوش مجلس آنکه حضورش ملال آور نیست .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم