خورگو

لغت نامه دهخدا

خورگو. [ خُرْ ] ( اِخ )دهی است دهستان سیاهوی بخش مرکزی شهرستان بندرعباس ،واقع بر سر راه مالرو قلعه ماضی به سیاهو. این دهکده کوهستانی و گرمسیر و با 2311 تن سکنه است. آب آن ازرودخانه و محصول آن خرما و مرکبات و شغل اهالی زراعت. راه مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7 ).

فرهنگ فارسی

دهی است از دهستان سیاهو بخش مرکزی شهرستان بندرعباس واقع بر سر راه مالرو قلعه قاضی به سیاهو .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم