خود دانی

لغت نامه دهخدا

خوددانی. [ خوَدْ / خُدْ ] ( حامص مرکب ) خودشناسی. ( یادداشت بخط مؤلف ).
- امثال :
خوددانی خدای دانیست ، نظیر: من عرف نفسه فقد عرف ربه.
|| تعریف جدو آباء نزد مردم. خودفروشی. ( آنندراج ).
- خوددانی کردن ؛ تعریف جد و آباء نزد مردم کردن. خودفروشی کردن. ( آنندراج ).

فرهنگ فارسی

خود شناسی
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال قهوه فال قهوه فال انبیا فال انبیا فال نخود فال نخود فال تک نیت فال تک نیت