خم درخم

لغت نامه دهخدا

خم درخم. [ خ َ دَ خ َ ] ( ص مرکب ) پیچ درپیچ. پیچان.
- خم بچیزی داشتن . کنایه از درصدد خرابی بودن کسی. ( آنندراج ) :
آه من خم در خم افلاک دارد روز و شب.سالک یزدی ( از آنندراج ).- خم در خم کسی داشتن ؛ کنایه است از درصدد خرابی بودن کسی. ( آنندراج ).

فرهنگ فارسی

پیچ در پیچ پیچان
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال آرزو فال آرزو فال چوب فال چوب فال میلادی فال میلادی فال تاروت فال تاروت