خصیل

لغت نامه دهخدا

خصیل. [ خ َ ] ( اِ ) قصیل در تداول پارسی زبانان. ( یادداشت بخط مؤلف ). رجوع به قصیل در این لغت نامه شود.
خصیل. [ خ َ ] ( ع اِ ) دم. ذنب. ( منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( ازلسان العرب ). || ج ِ خَصیلة. || ( ص ) مغلوب در قمار. ( منتهی الارب ) ( از تاج العروس ).
خصیل. [ خ ُ ص َ ] ( اِخ ) نام جایگاهی است در شام. ( از معجم البلدان ).

فرهنگ فارسی

( اسم ) جمع خصیله گوشتهای پی دار .
نام جایگاهی است در شام
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تاروت فال تاروت فال راز فال راز فال پی ام سی فال پی ام سی فال تک نیت فال تک نیت