خشک دماغ

لغت نامه دهخدا

خشک دماغ. [ خ ُ دَ ] ( ص مرکب )غمناک. مهموم. دردناک. ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). || متعصب. خشک در عقیده. ( یادداشت بخط مؤلف ). || احمق. ابله. ( یادداشت بخط مؤلف ).

فرهنگ فارسی

( صفت ) غمناک مهموم اندوهناک اوقات تلخ مقابل تر دماغ .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم