خشمگین شدن

لغت نامه دهخدا

خشمگین شدن. [ خ َ / خ ِ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) عصبانی شدن. برتافته شدن. از جا دررفتن. اِخرِنطام ، تَذَمﱡر؛ بخشم آمدن. بهم برآمدن. امتحاک. ( یادداشت بخط مؤلف ) :
ملک را کمان کجی راست شد
ز سودا بر او خشمگین خواست شد.سعدی ( بوستان ).

فرهنگ فارسی

عصبانی شدن برتافته شدن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ارمنی فال ارمنی فال تاروت فال تاروت فال جذب فال جذب فال چوب فال چوب