خجل کردن

لغت نامه دهخدا

خجل کردن. [ خ َ ج ِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) شرمسار کردن. سرافکنده کردن. شرمگین کردن. شرم زده کردن. خجلت زده کردن : پیش یکی از مشایخ گله کردم که فلان در حق من بفساد گواهی داد گفت بصلاحش خجل کند. ( گلستان سعدی ).

فرهنگ فارسی

شرمسار کردن سرافکنده کردن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال احساس فال احساس فال چای فال چای فال شیخ بهایی فال شیخ بهایی فال ابجد فال ابجد